بار اول که گره خورد نگاهم با او
سیب های دلمان ریخت زمین
هیچکس آنجا بود
هردومان بی خبر از حادثه ی آینده
غافل از رسم غریبی که خدا دارد دوست
و همه باخبریم
عاشقانه گفتم: سیب ها را بردار ..
بار اول که گره خورد نگاهم با او
سیب های دلمان ریخت زمین
هیچکس آنجا بود
هردومان بی خبر از حادثه ی آینده
غافل از رسم غریبی که خدا دارد دوست
و همه باخبریم
عاشقانه گفتم: سیب ها را بردار ..