بلاگ سمیرمی

بهشت


هجران نه کار آدم و حوّا نه سیب بود

آدم میان آن همـه خـــوبی غریب بود


من از بهشت مهر تو یکــ سیب چیده ام

تبعید کن مـرا و بـــــگو نانجیب بود


در تُرکتاز ناز و نیاز و نوازشت

غرق گنه نگشتن چون من عجیب بود


آخر به رغم آن همه صبری که داشتی

حوّای تو همیشه دلش ناشکیب بود


افتاد و در تغافل تکرار رنگــ باخت

سیبی که طعم آن به دهان رقیب بود ..

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi

عشق


قشنگــ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال

و عشق، تنها عشق


تو را به گرمی یکــ سیب می کند مانوس

و عشق ، تنها عشق ..

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi

قشنگ


نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد :

چه سیب های قشنگی !


حیات نشئه ی تنهایی ست

میزبان پرسید :


قشنگــ یعنی چه ؟

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi

سیب بنفش


بار اول که گره خورد نگاهم با او 

سیب های دلمان ریخت زمین

هیچکس آنجا بود 


هردومان بی خبر از حادثه ی آینده

غافل از رسم غریبی که خدا دارد دوست

و همه باخبریم 


عاشقانه گفتم: سیب ها را بردار ..

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi

سیب ..


کرم دندان هایم را 

خورد ..


از بس در قاب زندگی گفتم : 

سیب !

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi