بلاگ سمیرمی

۸۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اپل» ثبت شده است

عاشق

سیب بنفش



سیبی هستی آویزان


از شاخه‌ای در آسمان


باور کن


عابد نیستم


عاشقی ناگزیرم


که چنین دست‌هایم را


به چیدن تو


بلند کرده‌ام ..

۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۲۱ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
semi romi

آغوش


سیب بنفش


ﺣﻮﺍ که بغض کند


 خدا هم اگر برایش سیب بیاورد 


باز ..


چیزی جز آغوش آدم


 آرامش نمی کند !

۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۱۶ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
semi romi

هوس

سیب بنفش


از پدرم آدم


هوس خوردن سیب لب هایت را


به ارث برده‌ام


کاش حواس خدا را 


لحظه ای پرت کنی .. !

۱۰ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۰۰ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
semi romi

بوى سیب

سیب بنفش


یکــ کلبه خراب و کمى پنجره

یکــ ذره آفتاب و کمى پنجره


اى کاش جاى این همه دیوار و سنگــ

آئینه بود و آب و کمى پنجره


در این سیاه چال سراسر سؤال

چشم و دلى مجاب و کمى پنجره


بویى زنان و گل به همه مى رسید

با برگى از کتاب و کمى پنجره


موسیقى سکوت شب و بوى سیب

یکــ قطعه شعر ناب و کمى پنجره .. 

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi

سیب سرخ


روزی

 

خواهم آمد ، و پیامی خواهم آورد

در رگ ها ، نور خواهم ریخت


و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب! 

سیب آوردم ، سیب سرخ خورشید ..


خواهم آمد

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi

بهشت


هجران نه کار آدم و حوّا نه سیب بود

آدم میان آن همـه خـــوبی غریب بود


من از بهشت مهر تو یکــ سیب چیده ام

تبعید کن مـرا و بـــــگو نانجیب بود


در تُرکتاز ناز و نیاز و نوازشت

غرق گنه نگشتن چون من عجیب بود


آخر به رغم آن همه صبری که داشتی

حوّای تو همیشه دلش ناشکیب بود


افتاد و در تغافل تکرار رنگــ باخت

سیبی که طعم آن به دهان رقیب بود ..

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi

عشق


قشنگــ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال

و عشق، تنها عشق


تو را به گرمی یکــ سیب می کند مانوس

و عشق ، تنها عشق ..

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi

قشنگ


نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد :

چه سیب های قشنگی !


حیات نشئه ی تنهایی ست

میزبان پرسید :


قشنگــ یعنی چه ؟

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi

سیب بنفش


بار اول که گره خورد نگاهم با او 

سیب های دلمان ریخت زمین

هیچکس آنجا بود 


هردومان بی خبر از حادثه ی آینده

غافل از رسم غریبی که خدا دارد دوست

و همه باخبریم 


عاشقانه گفتم: سیب ها را بردار ..

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi

سیب ..


کرم دندان هایم را 

خورد ..


از بس در قاب زندگی گفتم : 

سیب !

۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
semi romi